در پژوهشهاي انجام شده در حوزه دين، ديدگاهها و نظريههاي فلسفي، جامعهشناختي و روانشناختي متعددي در مورد دين مطرح گرديده است. در اينكه دين وجه امتياز اصلي بشر ميباشد شكي نيست. از ديدگاه فلسفي فرد زماني ديندار تلقي ميشود كه با سوالها و مسائل وجودي و ماوراء طبيعي از جمله منشاء و مقصد به وجود آمدن هستي روبرو شود و براي آنها پاسخي مناسب بيابد. از ديدگاه جامعهشناختي دين به عنوان يك نهاد اجتماعي داراي كاركردهاي اساسي مانند انضباط، انسجام، حياتبخشي و خوشبختي آفرين است كه فقدان آن بقاي جامعه را مخدوش ميسازد. از ديدگاه روانشناختي نيز به دين و دينداري بخصوص كاركردهاي بهداشت رواني و رواندرماني دين توجه ويژهاي صورت گرفته است. ويليام جيمز دين را ايجاد رابطه معنوي با دنيايي نامحسوس به عنوان روح عالم خلقت ميداند كه اين ايجاد رابطه در عالم تنهايي و دور از همه وابستگيها صورت گرفته و آرامش باطني كه آثار ظاهري آن نيكويي و احسان بيدريغ است، منجر خواهد شد. انسانگرايان نيز به توصيف ويژگيهاي افراد خودشكوفا، اوج تجربههاي خويش را مشابه تجربه عرفاني مورد نظر جيمز ميدانند. دين را ايجاد رابطه معنوي با دنيايي نامحسوس به عنوان روح عالم خلفت ميدانند كه اين ايجاد رابطه در عالم تنهايي و دور از همه وابستگيها صورت گرفته و به ادراك نظمي نامرئي در ميان پديدههاي جهان هستي و رسيدن به يك اطمينان و آرامش باطني كه آثار ظاهري آن نيكويي و احسان بيدريغ است، منجر خواهد شد. برخي ديگر از نظريهپردازان به بعد شناختي دين توجه بيشتري كردهاند. فانك و والگنلز دين را سبك زندگي و يا نظام باورهاي دانستهاند كه رابطه غايي فرد را با خدا و عالم هستي تنظيم مينمايد و سرانجام برخي از انديشمندان غربي دين را مجموعهاي از مولفههاي مرتبط با هم ميدانند. با وب سايت دانلود پرسشنامه ايران تحقيق همراه باشيد.
در پژوهشهاي انجام شده در حوزه دين، ديدگاهها و نظريههاي فلسفي، جامعهشناختي و روانشناختي متعددي در مورد دين مطرح گرديده است. در اينكه دين وجه امتياز اصلي بشر ميباشد شكي نيست. از ديدگاه فلسفي فرد زماني ديندار تلقي ميشود كه با سوالها و مسائل وجودي و ماوراء طبيعي از جمله منشاء و مقصد به وجود آمدن هستي روبرو شود و براي آنها پاسخي مناسب بيابد. از ديدگاه جامعهشناختي دين به عنوان يك نهاد اجتماعي داراي كاركردهاي اساسي مانند انضباط، انسجام، حياتبخشي و خوشبختي آفرين است كه فقدان آن بقاي جامعه را مخدوش ميسازد. از ديدگاه روانشناختي نيز به دين و دينداري بخصوص كاركردهاي بهداشت رواني و رواندرماني دين توجه ويژهاي صورت گرفته است. ويليام جيمز دين را ايجاد رابطه معنوي با دنيايي نامحسوس به عنوان روح عالم خلقت ميداند كه اين ايجاد رابطه در عالم تنهايي و دور از همه وابستگيها صورت گرفته و آرامش باطني كه آثار ظاهري آن نيكويي و احسان بيدريغ است، منجر خواهد شد. انسانگرايان نيز به توصيف ويژگيهاي افراد خودشكوفا، اوج تجربههاي خويش را مشابه تجربه عرفاني مورد نظر جيمز ميدانند. دين را ايجاد رابطه معنوي با دنيايي نامحسوس به عنوان روح عالم خلفت ميدانند كه اين ايجاد رابطه در عالم تنهايي و دور از همه وابستگيها صورت گرفته و به ادراك نظمي نامرئي در ميان پديدههاي جهان هستي و رسيدن به يك اطمينان و آرامش باطني كه آثار ظاهري آن نيكويي و احسان بيدريغ است، منجر خواهد شد. برخي ديگر از نظريهپردازان به بعد شناختي دين توجه بيشتري كردهاند. فانك و والگنلز دين را سبك زندگي و يا نظام باورهاي دانستهاند كه رابطه غايي فرد را با خدا و عالم هستي تنظيم مينمايد و سرانجام برخي از انديشمندان غربي دين را مجموعهاي از مولفههاي مرتبط با هم ميدانند. با وب سايت دانلود پرسشنامه ايران تحقيق همراه باشيد.